کارگاه معرفی و تحلیل پروژه در حال اجرای باغ ایرانی دامپزشکی تهران در ۲۶ تیرماه سال ۱۳۹۶ با حضور مدیر گروه طراحی پروژه، جناب آقای دکتر منصوری و سایر دست اندرکاران پروژه جناب آقای مهندس زاهدان، خانم دکتر آل هاشمی و اعضای انجمن علمی معماری منظر ایران در محل پروژه برگزار شد. در این کارگاه جناب آقای دکتر منصوری ضمن توضیح کانسپت اصلی باغ، از مراحل اولیه طراحی تا مسائل اخیر در مراحل نهایی اجرا و مشکلات و سختی های سر راه پروژه های منظر را مطرح کردند. مهندس زاهدان نیز با توضیحاتی راجع به قسمتهای اجرایی منظر باغ ایرانی چشم اندازی از یک پروژه موفق باغ ایرانی با الگوی معاصر را مطرح ساختند. با بازدید از بخشهای مختلف طراحی شده و در حال اجرای باغ ایرانی دامپزشکی، اعضای انجمن با مراحل طراحی و اجرای پروژه معماری منظر از نزدیک آشنا شدند. این گزارش مباحث طرح شده در این کارگاه یک روزه را به صورت جامع بیان می کند.
در ابتدا دکتر منصوری به تشریح مراحل شکل گیری طرح اولیه باغ دامپزشکی پرداختند:
خوش آمدید به پروژه فعلاً معروف به باغ ایرانی دامپزشکی. اینجا محل سابق کلینیک دامپزشکی ارتش و احتمالاً اولین کلینیک دامپزشکی ایران بوده است که از بناهای آن دوران یک ساختمان آجری در ضلع شرقی و تعدادی درخت قدیمی باقی مانده که قدیمی ترین آنها درخت توت در ضلع جنوبی و چند درخت کاج در ضلع شمالی باغ، که مربوط به دوره اول نیست. چند سال پیش شهرداری این زمین را خریداری و به تعاونی کارکنان شهرداری واگذار می کند تا به خانه سازی اختصاص یابد ولی بعداً تصمیم به احداث پارک در این محل گرفته شد که به شرکت مشاورین پژوهشکده نظر پیشنهاد ساخت باغی به سبک ایرانی را در اواسط سال ۱۳۹۴ داده و قرار می شود تا پایان سال ۱۳۹۵ پارک افتتاح شود.
بنابراین برای طراحی، بازه زمانی یک ماه و نیم در نظر گرفته شد که گروهی متشکل از آقای مهندس زاهدان، خانم دکتر آل هاشمی و آقای دکتر تیموری تشکیل شد. پس از رفت و برگشتهای زیاد نهایت دو کانسپت اصلی به کارفرما ارائه شد و البته خود ما روی کانسپتی که انتخاب نشد تاکید داشتیم. این وضع موجود باغ محصول کانپست دوم بود که کارفرما این ایده را پسندید. هر دو کانسپت اولیه نظم هندسی باغ ایرانی را داشت و خارج از نظم هندسی یک لایه دوم به صورت مسیری ارگانیک با فضاسازیهای ویژه نیز پیش بینی شد تا کاراکتر تاریخی باغ دامپزشکی که قبلاً به عنوان اولین سایت دامپزشکی ایران اینجا قرار داشته را احیاء کنیم. لایه ای که البته در مراحل بعد در زمان اجرا توسط کارفرما از طرح حذف شد.
در اینجا کانسپت اصلی این بود که این پارک یک فضای جمعی شهری شود که شکل باغ ایرانی دارد. این اصل در کار ما خیلی نقش داشت که مسلماً کارفرما این ایده تبدیل شدن پارک به فضای جمعی را خیلی نمیپسندید و در نظرش پارک به معنای فضای سبز زیاد بود. ما میدانستیم اگر طرح را به سمت فضای جمعی جایی برای ایستادن ببریم سطح سیویل ما زیاد میشود و بیشتر در طرح از تک درختان استفاده شده است ولی کارفرما در وسط انجام پروژه در نامه ای رسمی تذکر دادند که باید سطح ساخته شده کمتر از 30% باشد و به خاطر تجربه ای که در پروژه زندان قصر داشتیم می دانستیم اگر مقاومت کنیم ما را حذف می کنند. تلاش کردیم تا با ابزارهای مختلف هم نظر کارفرما در افزایش سطح سخت و هم ایده خودمان در تامین فضای جمعی برای بافت متراکم شهری که در اطراف این پارک بدون فضای شهری زندگی می کنند، تامین شود. البته اینکار که ما بخواهیم با کارفرما صادق نباشیم اصلاً درست نیست، این پروژه باید زیر نظر معاونت معماری و شهرسازی انجام شود، چون یک پروژه شهری است و سازمان نوسازی باید از طرح حمایت کند ولی چون سیستم در اینجا قطع است و سازمانها با هم رابطه ایی ندارند ما مجبور شدیم که به نفع کارفرما با کارفرما مبارزه کنیم.
از مشخصات پروژه این است که ما دو کانسپت داشتیم که در یکی از آنها از الگوی باغ عفیف آباد که آن هم الگوی باغ پاسارگاد را دارد، الهام گرفتیم (گزینهای که اجرا نشد). در اینجا ما یک کوشک طراحی کردیم که البته این کوشک چهار دفعه طرحش عوض شد و بزرگتر از کوشک حاضر بود که باغ بام و آسانسور داشت و در دو طبقه طراحی شده بود که طبقه اول آن قرار بود در اختیار انجمن علمی معماری منظر ایران قرار گیرد (با الگو از کوشک شترگلو باغ فین طراحی شده بود) با حالت پیلوتی که در زیرش محل نمایشگاه و گالری بود که توافق نیمبندی هم بود که در آخر طرح نهایی آن را حذف کردند و شد همین طرح اجرا شده است.
در این طرح ما دو صفه داریم که صفه اول روی آن کوشک قرار گرفته و دو سه پله بالاتر است و بعد صفه دومی داریم که هیچ شیب و پلهایی ندارد (البته یک شیب مختصر برای جاری شدن آبهای سطحی و باران دارد.) در کانسپت شماره یک در انتهای این صفه دوم یک سطح وسیع چمن داشتیم که محل فرشانداز و پیک نیک مردم محلی بود، مثل باغ ایرانی ده ونک که ما این فعالیت را به وفور و فراتر از گنجایش پارک داریم و نشستن در جایی یعنی اینکه برای مردم مطلوب است. مثل اینکه در جاده ایی داریم می رویم و می بینیم که چند تا ماشین ایستاده اند و اطراق کرده اند و می فهمیم که در آن جاده آن محل مطلوبتر است. مطلوبیت برای ایرانیها نشستن است. در باغ ایرانی ده ونک تمام فضای باغ محل نشستن شده است تا جایی که در اطراف کوشک نگهبان گذاشته اند که مردم در آنجا ننشینند.
در این گزینه چمن وسیع همچون باغ عفیف آباد و پاسارگاد داشتیم که مردم در آنجا پیک نیک کنند و وسط را خالی کردیم. صفه اول، صفه دوم و چمن یک دست به مثابه فضای جمعی عمل می کرد که این کانسپت متاسفانه قبول نشد و زمانی که کارفرما ابلاغ 70% فضای سبز را دادند ما مجدد تلاش کردیم به کانسپت اول بازگردیم که باز آئین نامه ای جلوی ما را گرفت، به ما گفتند که آیین نامه ایی دارند که چمن ممنوع است و حوض بیشتر از 30 سانتی متر ممنوع است و… این آیین نامه های دست و پاگیر علناً دست طراح را می بست و طرح صدمه می خورد.
پله های صفه اصلی در هر دو کانسپت یکی است ولی در کانسپت نهایی مسیر باریکتر شده است که ما سعی کردیم صفه را حداقل نگه داریم. مسیر فرعی که به عنوان لایه یادآوری تاریخ باغ دامپزشکی در نظر گرفته شد و مسیری شنی مارپیچ است که ساختار هندسی باغ ایرانی را میشکند و تنوع فضایی پارک را افزایش میدهد. برای توجیه و حفظ آن به حربه های مختلفی متوسل شدیم که متاسفانه آن نیز در مراحل آخر ناگهان حذف شد.
در ابتدای کار از ما خواسته شد که در اینجا باغی کاملاً شبیه باغ ایرانی ده ونک درست کنیم، ما نمیخواستیم مثل آن شود و معتقدیم که باغ ایرانی الگوهای متنوع دارد و تکرار یک الگو در مکان و فضای دیگر جواب نمیدهد و هر مکان با توجه به ویژگیهای خود الگوی متفاوتی را میطلبد. در اینجا از مصالح سنگی استفاده کردیم و در بعضی قسمتها نیز مسیر شنی داشتیم که مردم بتوانند پا برهنه لمس طبیعت را داشته باشند…
در اینجا آقای مهندس زاهدان نکاتی را افزودند:
ما حتی در کنار صفه هم رمپ داریم. در این طرح ما زون بندی عملکردی داشتیم که مرکز و زون وسط فضای جمعی بود و فضای انتهایی و بسته پارک که زون غربی که حاشیهای بن بست بود را فضای پر تحرک و ورزشی کردیم و زون شرقی در لبه خیابان به فضای جمعی خلوتتر اختصاص یافت.
نکتهای که در اجرای این پروژه و پروژههای دیگر منظر داریم این است که در یک زمین طبیعی می خواهیم ساخت و ساز کنیم که کد ارتفاعی ما خیلی تغییر خواهد کرد. در اینجا بعد از اتمام طراحی و بعد از خاکبرداری متوجه شدیم که اینجا تا ۲ متر خاک دستی دارد. یعنی سطح اولیه ما دچار مشکل شد و تمام نقشه های ما در فاز دو اجرایی دچار تغییر شد. این موضوعی است که پروژه های منظر را با پروژه های معماری متمایز میکند.
بحث بعدی موضوع فهرست بها است که بر اساس حداقلها تنظیم شده است و قانونهایی هست که مثلاً نباید قیمت نهایی اقلام ستاره دار بیشتر از 20% شود و در پروژه های با کیفیت مثل این پروژه یک معضل بزرگ است که ما با ارگانهای دولتی داریم که انجمنهای معماری منظر میتواند این مشکلات را حل و فصل کند.
دکتر منصوری: در باغ ایرانی یک اصل داریم که ما یکسری جزء فضاهای مستقل و نیمه مستقل داریم به طوری که علاوه بر اینکه جزیی از یک فضای کلی هستند ولی یک شخصیت متفاوت دارند که البته این فضاها کار ما را سخت میکند یعنی اگر بخواهیم همه را مثل هم طراحی کنیم برای ما ساده تر است، چیزی که ما زیاد میبینیم ولی این الگو با الگوی باغ ایرانی تفاوت دارد. الگوی جدید باغ ایرانی، چارچوب و سبک میخواهد و راهبردهایی براساس الگوی شناخته شده نیاز دارد.
در ضلع شمال غربی محل یکی از ایستگاههای آینده مترو قرار دارد، با رایزنی هایی که انجام شد، قرار شد که ورودی این ایستگاه از داخل سر در اصلی باغ ایرانی واقع در شمال باغ باشد که بیشترین مرکز توجه به باغ را داریم و در واقع مردم با خروج از مترو ناخودآگاه در برخورد با باغ قرار میگیرند. ما دو ورودی فرعی دیگر هم در ضلع شرقی داریم و فضای سرویس بهداشتی در زیرزمین در شمال شرق را طراحی کردیم. یک اصل مهم در باغ ایرانی داریم که مردم نتوانند از همه جا به باغ وارد شوند که در طرح اولیه یک دیوار 2 متری داشتیم که باغ حریم داشته باشد که متاسفانه الان این دیوار به یک دستانداز تبدیل شده است …
ما برای خانههایی که در بدنه غربی باغ قرار دارد برنامهریزی کردیم که در چند جا که امکان داشت، بنبستهای منتهی به باغ باز شود و ارتباط بین بافت پشت و باغ برقرار شود که متاسفانه به سرانجام نرسید. همچنین پیشنهاد داشتیم که این خانهها بتوانند پنجره و باز شو به سمت باغ داشته باشند که البته این مستلزم یک مدیریت یکپارچه است که از توان مشاور خارج است. نهایت به نقاشی دیواری بر نماهای غربی رو به باغ رسیدیم. باز بحث عدم مدیریت یکپارچه شهری اینجا خود را نشان داد؛ بحث نقاشی دیواری در حوزه وظایف زیباسازی بود و بعد از رفت و برگشتهای فراوان و نهایت با تکیه بر ارتباطات خود مشاور با سازمان زیباسازی و با رایزنیهایی که انجام شد، توانستیم دیوارنگاری روی بدنه ساختمانها را در ارتباط با کانسپت باغ و با نظارت ما باشد.
از جمله تغییرات دیگری که همین اخیر در حال اعمال بر طرح است اینکه در ورودی شرقی ما چند تا حوض طراحی کرده بودیم که به خاطر اینکه اجرای آن زمانبر است کارفرما و پیمانکار تصمیم داشتند که آنها را به باغچه تبدیل کنند که به نظر ما بهتر است کلاً حذف شود و کفسازی شود تا اینکه باغچه شود.
در این پروژه هم روشنایی و هم مبلمان را طراحی کرده ایم که نمی دانیم همان اجرا می شود یا مثل باغ ایرانی ده ونک تغییر می کند. در نورپردازی در باغ اصل این است که منبع روشنایی دیده نشود و منظر باغ را مخدوش نکند، اتفاقی که متاسفانه در پارکها زیاد می افتد.
به صورت تاریخی، در ایران وقتی یک فضای جمعی به خوبی عمل می کند که یک فضای قدسی باشد یعنی اگر یک فضای سیویل باشد در فرهنگ ما موفق نخواهد بود، حتی ممکن است بدنام هم شود. در گذشته هم تفرجگاه های ما در امامزاده بوده است و میدانهای ما در جوار حسینیه و مسجد شکل می گرفته است که فضاهای قدسی هستند و فضا اتوکنترل می شود. یعنی نیازی به حفاظت پلیس نیست چون حرمت ایجاد میکند. پیشنهاد ما این بود که مقبره ای برای شهدا در زیر کوشک به صورت سرداب ساخته شود. این اتفاق کوشک را به فضای قدسی را ایجاد می کنند، ولی در عمل نشد ما این کار را کنیم که می توانست الگویی برای فضاهای جمعی ما شود.
این اتفاق میتوانست راهکاری باشد برای اتفاق مهمی که مشکل فضاهای جمعی ما در ایران این است که نظارت معنوی در آن کم است و تمام نظارت قانونی است و اینگونه فضاها مدیریت می شود. عوض اینکه مقبره شهدا را ببریم بالای کوه که کسی نمی رود یا در وسط دانشگاه که جای آن نیست بهتر است در فضاهای جمعی باشد. مثل کاری که بنیاد شهید در میدان امیرچخماق می خواست انجام دهد و میراث با آن مخالفت کرد. حتی ما قبر شهدای گمنام را در آن پایین بصورت یک زیارتگاه منظرین طراحی کردیم. شاید در پروژه بعدی بتوانیم همچین کاری کنیم، معتقد هستیم که باید در یک فضای جمعی یک عنصر قدسی باشد که معنویت فضا را بالا ببرد و نمازخانه که در پارک هست این مهم را جوابگو نیست چون یک فضای عملکردی است و معنوی نیست.
قرار بود قسمت جنوبی پارک هم یک پارکینگ داشته باشیم که مشترک با فروشگاه اتکا باشد که صبحها به فروشگاه اتکا سرویس دهی کند و شبها به باغ ایرانی دامپزشکی که فعلاً در تعلیق است.
نکته دیگر که در مرحله اجرا مسئله ساز بود اینکه در این پروژه نباید از سنگ بد استفاده میشد و باید سنگ ضخیم میداشتیم زیرا حسی که هنگام قدم زدن بر روی سنگ ضخیم دست میدهد روی سنگ نازک دست نمیدهد. پیادهراه یک فضای جمعی است و باید در انتخاب مصالح کفسازی آن دقت شود که به مرور زمان کیفیت مصالح و کفسازی از بین نرود و باید این فرهنگ جا بیفتد.
باز مسئله دیگر بحث طرح کاشت بود که کارفرما اجازه ورود مشاور به این مبحث مهم را نداد. طرح کاشت بدون هماهنگی با مشاور، این درختان و همین ترون که خود سازمان می کارند، در عمل لبههای باغچههای ما را کور میکند و نقاط دیدی که در طراحی در نظر گرفتیم مخدوش می شود و مهمتر اینکه که اصلاً این گیاه، ایرانی نیست و در باغ ایرانی کاشت نمیشده. اما متاسفانه کارفرما به ما اجاره ورود در حوزه طرح کاشت باغ که از مهمترین حوزههای شکل دادن به منظر این فضاست را نداد و دلیل آن هم این است که سازمان پارکها معتقد است که خود سازمان پارکها متخصص فضای سبز دارد. در صورتی که طرح کاشت باید همزمان و همگام با طرح فضاهای سخت پارک صورت گیرد و چیزی جدا از آن نیست. این رویکرد علناً طرح را دچار مشکل میکند…
با رسیدن به انتهای باغ و با طرح پرسش حاضرین از عوامل طراحی و ساخت پروژه، برنامه بازدید به پایان رسید.